Posts Tagged with: شعر
فرصتی پیش آمد تا چند ساعتی در کنار استاد محمدعلی بهمنی باشم.هیچ گاه فکرش را نمی کردم که ایشان را از نزدیک ببینم و مصرع اول بیتی از اشعارشان، که معمولا با خود زمزمه میکنم را من بخوانم و استاد با مصرع دوم کاملش کنند. آن بیت این بود: خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟ تصویر دو اتفاق خوب دیگر از آن شب را اینجا می گذارم
آخرین دیدگاهها