کتاب هنر خوب زندگی کردن

مجتبی مهاجر

قبل از این کتاب،هنر شفاف اندیشیدن از عادل فردوسی پور را خوانده بودم.

هنر خوب زندگی کردن قبل از هر چیز این نکته را گوشزد می کند که بخش عمده ی داشتن حال خوب به انتخاب و اراده ی خودمان باز می گردد.اما قسمتی از این کتاب توجه مرا بیشتر به خود جلب کرد که می خواهم برای توضیحی در مورد تفکر سیستمی از آن وام بگیرم.

من فکر میکنم اصلی مهم و حیاتی برای شناخت و مطالعه ی هر سیستمی مسئله ی توزیع است.عدالت به معنای توزیع عادلانه ی منابع و امکانات همیشه جزء آرمانهای هر جامعه و انقلابی بوده و هست.شاید پرت نگفته باشم که حتی در حد شعار و شو نیز ابزاری مفید و با اهمیت به حساب می آید.اما همیشه بخشهایی از زندگی اگر نخواهیم بگوییم ناعادلانه،با توزیع غیر متوازن همراه است.

اصل هفتم کتاب هنر خوب زندگی کردن با عنوان لاتاری  تخمدانی(چرا موفقیت هایتان را خودتان کسب نکرده اید؟)به این موضوع پرداخته است که بخشی هایی از آن را اینجا می آورم.

 می خواهم آزمایشی را که از وارن بافت یاد گرفته ام انجام دهید:دوقلوهای همسانی را در رحم مادرشان تصور کنید که هر دو به یک اندازه باهوش و شاداب هستند.یک غول چراغ جادو به آنها می گوید:«یکی از شماها قرار است در امریکا متولد شود و دیگری در بنگلادش.و هر کدام که در بنگلادش  متولد شود،لازم نیست هیچ مالیاتی پرداخت کند.حاضرید چند درصد از درآمدتان را پیشنهاد دهید تا آن کودک متولد امریکا باشید؟»بافت اینجا درباره ی لاتاری تخمدانی صحبت می کند.شما البته می توانید بریتانیا،آلمان یا هر کشور توسعه یافته ی دیگری را جایگزین امریکا کنید.

جوابتان چه خواهد بود؟اکثر کسانی که از آنها این سوال را پرسیده ام پاسخ شان هشتاد درصد است.پاسخ من هم همین است.به عبارت دیگر ما حاضریم از بخش عمده ای از درآمدمان صرف نظر کنیم تا در کشور مطلوبمان رشد کنیم.این واقعیت که محل تولد تا این اندازه برای مان ارزش دارد،نشان دهنده ی تاثیر آن بر موفقیت ماست.لاتاری تخمدانی تنها به کشور زادگاه شما محدود نمی شود.شما فقط در یک کشور بخصوص به دنیا نیامده اید،بلکه در یک محله با کدپستی بخصوص و در خانواده ای بخصوص به دنیا آمده اید.هیچ یک از اینها در اختیارتان نیست.ارزش ها،عادات رفتاری و اصولی به شما آموخته شده که می تواند در امور روزمره ی زندگی به شما کمک کند یا به آن آسیب بزند،و مجددا تمام تمام اینها خارج از اختیار شماست.به یک نظام آموزشی وارد می شوید و تحت نظر معلمانی قرار می گیرید که نقشی در انتخاب شان نداشته اید.

و در نهایت به نتیجه گیری میرسه که من دوست دارمش

با کمال میل و بدون اکراه بخشی از موفقیت را به افرادی ببخشید که از ژن های اشتباهی در خانواده های اشتباهی و در مناطقی با کدپستی های اشتباهی متولد شده اند.این عمل نه تنها سخاوتمندانه نیست،بلکه عقل سلیم نیز این چنین حکم می کند.کمک های مالی و مالیات ها صرفا مسائلی مالی نیستند.بیش از هر چه آنها مسائلی اخلاقی اند.

و سخن آخر اینکه اگر در سرزمینی اشتباهی قرار گرفته ایم جایگاه تلاش و اراده ی آهنین را برای تغییر و ساختن فراموش نکنیم.

 

لینک سفارش اینترنتی کتاب از انتشارات آموخته

11
اشتراک گذاری
مجتبی مهاجر
مجتبی مهاجر

ارسال نظر