جابجایی علتها و معلولها در هدف گذاری
من فکر میکنم که ما گاهی در تشخیص تفاوتهای بین اهداف و نتایج حاصله دچار مشکل و انحراف هستیم.بگونه ای که گاهی این دو را با یکدیگر اشتباه می گیریم.هر تصمیم و هدفی تعدادی دستاورد و نتایج را به همراه دارد که گاهی این دستاوردها توسط جامعه و اطرافیان یا حتی خود ما آنقدر پر رنگ می شوند که در نظرمان هویت خود را به عنوان معلول از دست داده و برای ما به شکل علت شناسایی می شوند.این اتفاق ممکن است که در سطوح مختلف فردی و سازمانی نیز رخ دهد.
یکی از این موارد که من در ذهن دارم بحث داغ کارآفرینی در جامعه ی امروز ماست.برخی را می بیننم که هدف خود را کارآفرین شدن گذاشته اند. کارآفرینی نتیجه ی فرعی سلسله اقداماتی است که ممکن است به این عنوان ختم شود.صفتی مناسب برای افرادی است که از مجموعه ی متعددی ویژگی های خلقی و دستاوردهای کاری برخوردار اند.زندگی بسیاری از کارآفرینان نشان می دهد که آنها قبل از اینکه به این جایگاه رسیده باشند شاید خیلی به آن فکر نکرده و اساسا آنچه را که کارآفرینان همه روزه و شاید از کودکی مشغول به زیستن آن هستند را برخی ها برای خود تبدیل به هدف نموده اند.
البته در این میان حضور برخی ها را نباید نادیده گرفت که سودشان در این است که با استفاده از این عناوین قبل اینکه کاری بیآفریینند برای خود نان و آبی دست و پا کنند.و به استثمار عنوانی بپردازند.
پی نوشت نامربوط:گاهی هم ممکن است ازدواج کردن به عنوان یک هدف در نظر گرفته شود و مثلا کسی بگوید که در برنامه هایم نیست.اما ازدواج می تواند معلول علتی بنام علاقه باشد.